همه ی تولدها که نمیشه مثل هم باشه! یه سری هم
تولدشون باید مثل کیمیا باشه! باید دوستایی داشته باشن که هر چقدر هم با هم دعوا و
جرّ و بحث می کنن، باز هم موفق میشن که براش دو روز قبل تولدش یه تولد کامل بگیرن!
کیک و کافه و کادو و عنصر سورپرایز که اگه بدونی قراره سورپرایز بشی کلی هیجان
انگیز تره! کل مسیر با خودت فک می کنی یعنی کیا هستن! یعنی چجوری می خوان استیل
سورپرایز بردارن! بعد میری و می بینی عزیزترین ها هستن و طبق معمول هر کسی از
سورپرایز تعریف خودشو داره! یکی تبریک می گه و یکی تبریک نمی گه! از اون ور میز
یکی میگه تو فک کردی ما تبریک گفتن بلد نیستیم! بعد همه فقط چایی سفارش می دیم چون
همه منتظر کیکیم! اونم چه کیکی! کیکی که روش نوشته : کیمیا کیمیا امید م.شیمیا!
کیکمون رو خوردیم و کادووو! یه هفته بود که می دونستم کادوم خریداری شده ولی بازم!
سورپرایز! بهترین کوله ی دنیا! کوله ای که هی خودمو تجسم میکنم که دارم تو فرودگاه
اسناد مهمم رو از جیب های مخفی اش در می یارم و هر وقت زیپ هاشو باز و بسته می کنم
یاد دوستام می افتم وقتی ادای آقای فروشنده رو در می اوردن که یه لیوان آب خالی
کرده روی کیف که ضد آب بودنشو ثابت کنه!
گفتم! تولد همه که نمی تونه مثل هم باشه! تولد
بعضی ها هم باید مثل کیمیا باشه که یه مهشاد داره! مهشادی که یه روز کاملشو واسه
کیمیا خالی می کنه! می برتش پارک و براش بستنی می خره! هی ازش عکس میگره و تک تک
عکس ها رو آپ می کنه! مهشاد که خیلی خوبه و 25 اسفند رو برای کیمیا بهترین روز
کرد!
و خب روز تولد همه هم که مثل هم نمیشه! عده ای
باید مثل من باشن! شب به جای اینکه پای تبریک های فیس بوکی شون بشینن استتوس بذارن
که من باید بخوابم ولی باز هم بهترین دوستشون که یذره ازش ناراحته رأس ساعت 12 بهشون
پیامک تبریک بده و این بهترین پیامک دنیاست چون شاید معنی اش این باشه که می شه
این نارحتی رو از دل این بهترین دوست در اورد! بله گفتم که! همه نمی تونن تو روز
تولدشون آدم هایی که دوست دارن ببینن و بغل کنن! بعضی ها هم باید ساعت 8:30 صبح
ازشون پیام تبریک بگیرن و شاید این جوری نباشه ولی من دوست دارم فک کنم که اینا
خواستن بگن ما استتوس دیشبتو دیدیم و فهمیدیم صبح زود پا میشی و می خوایم جزء
اولین تبریک گویندگان باشیم! و خب این روز خاص من ادامه داره! بعضی ها روز تولدشون
می تونن با آروم ترین دختر دنیا بشینن تو اوج شلوغی اول صبح میدون ونک و احساس
آرامش کنن! بعضی ها روز تولدشون نمی تونن پیامک های تبریک رو در جا جواب بدن چون
از خانوم پتروشیمی می ترسن ولی به جاش می تونن یه فرایند تولید اتیلن پیدا کنن که
هر چند به پای فرایند گروه رقیب نمیرسه ولی بازم حس خوبی داره اینکه از بین یه مشت
کلاسور خاک گرفته با مینگول و نیوشا از اطلاعات تاپ سیکرت مملکت عکس بگیری و مثل
تیکه های یه پازل فرایند رو سر هم کنی! بعضی ها هم مامانشون یادشون میره باهاشون
قرار نهار داره ولی به جاش می تونن یه پیتزا رو با عزیزترین دوستاشون شریک شَن و
برای بار صدم در مورد روابطی بحث کنن که هیچ ایده ای ازش ندارن! بعضی ها می تونن
روز تولدشون کتاب کتابخونه تمدید کنن ولی به جاش در جوار دوستشون مینگول باشن! می
تونن برن کافه فرانسه ای که پای سیب نداره و فقط چایی بخورن ولی به جاش گوش باشن
برای مشکلات دوستشون! می تونن پیاده برن خونه شون و پر از غصه باشن ولی ... وقته
می یان خونه و می بینن مهشاد جان همه ی عکسارو آپ کرده و چه کپشن های قشنگی نوشته
و وقتی جاییزه مینگول رو نگاه می کنن، اون موقع است که قیافه شون درست مثل کلیپ
مینو از اخمالو خندون میشه و یادشون می یاد که:
فردا صد ستاره روید، از آسمان ها بریزد
فردا از قلب ظلمت ها نور گرمی بر می خیزد
بعضی هایی که مثل منن خیلی خوشبختن چون هم سه
روز تولد دارن، هم هیچ کدوم از این سه روز کلیشه ای نیست و هر لحظه اش خاصه و مهم
تر از اون یه مشت پر دوستای مهربون دارن، دوستایی که هر کدومشون به نوع خودشون
خوشحالش می کنن و یادش می آرن که فردا صد ستاره روید...
No comments:
Post a Comment